سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴۸: ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ریزد خزان به خاک چو برگ و نوای گل جز عندلیب نیست کسی آشنای گل از گوشهٔ کلاه شکست آفتاب من رنگ پریده را به هوا از هوای گل دور از تو چون شوم که نگردد دمی جدا هر جا که می رود سر بلبل ز پای گل با ما جفا و جور جهان از اشارتی است کی خار می خلد به کفی بی رضای گل نزدیک شد که بلبل مسکین ز خود رود باد صبا فتاده چرا از قفای گل در باغ از توجه گل خار سبز شد باشد کمال سرو سهی از دعای گل صبر و قناعت ای دل صد پاره یاد گیر رنگ است و بو برای لباس و غذای گل هر چیز داد باز بهارش گرفت و رفت غیر از خزان که داده زری در بهای گل می زد رقیب بر سر و می کند باغبان خوش ناله ها که کرد سعیدا برای گل سعیدا یزدی