سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۶: بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایاغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر کف آیینه نه دستی دگر بردار ایاغ خوش نباشد بی می و محبوب رفتن سیر باغ در محبت هر که گردد گرم سوزد جان ما خویش را پروانه زد بر شمع ما را کرد داغ وقت مردن ما به بوی زلف او جان داده ایم زان سبب آشفته می گردد ز خاک ما دماغ آدمی با این فراست قابلیت را سزاست مردهٔ خود را به خاک انداخت از تعلیم زاغ خواستم تا پخته سازم ای سعیدا کار را سوختم از خامی خود من در این سودا دماغ سعیدا یزدی