سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۳: خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خویش را یکبارگی تا سختم از دل وداع از میان ما و او برخاست رسم انقطاع [ذره ای] تا مهر دنیا هست یاران را به دل دایماً در کار خواهد بود آیین نزاع بس خنک بربسته زاهد بر سرش عمامه را زان برودت دایماً از نزله اش باشد صداع جرم ما و رحمت حق هر دو خواب افتاده است تیرگی از ابر باشد خوشنما از مه شعاع یک سر مو فعل بیجا هست نقصان کمال جامه کوتاه است کم باشد چو اطلس [یک ذراع] عشقبازی را سعیدا از هوسناکان مجو سالک این راه ساکن باید و مرد شجاع سعیدا یزدی