سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۵: یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرتوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار ما بنمود رو شد در حجاب از پرتوش طرفه شمع است این که می گردد بتاب از پرتوش زینهار ای دل صفات از ذات او خارج مدان نیست غیریت میان آفتاب از پرتوش کرد عالم را بنا و جلوه ای در کار کرد عکس ها افتاد بر روی نقاب از پرتوش چون نسیمی مو پریشان کرد و بر گلشن گذشت بر زمین افتاد سنبل شد گلاب از پرتوش کرد جا در سینهٔ آهو خیال زلف یار گشت خون در نافهٔ او مشک ناب از پرتوش داد عکس خویش را بر مردم آبی نشان قصر حوران است در چشم حباب از پرتوش از حیا خود را تماشا کرد و خوی بر رخ دمید تا قیامت گوهرافشان شد سحاب از پرتوش بر چه سیماب روزی یوسف ما دیده بود تا به حالا هست او در اضطراب از پرتوش نیک و بد کی بود چون شد مظهر او آدمی خیر و شر آمد یکایک در حساب از پرتوش طرفه مطلوبی سعیدا در کنار آورده ای کآسمان را داغ دل شد آفتاب از پرتوش سعیدا یزدی