سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۲: چشمی که گهربار نباشد چه کند کس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمی که گهربار نباشد چه کند کس آن جام که سرشار نباشد چه کند کس دلدار که غمخوار نباشد چه کند کس یاری که وفادار نباشد چه کند کس از حال ز خود بی خبران بی خبر از خویش هر لحظه خبردار نباشد چه کند کس در دار جهان مرتبهٔ شیخ جنیدی منصور که بر دار نباشد چه کند کس زلفی که نپیچد به کمر خوش ننماید در کفر که زنار نباشد چه کند کس زاهد ز خرابات سخن برد به مسجد در خرقه که ستار نباشد چه کند کس عالم همه گلزار بود لیک چو نرگس آن دیده که بیدار نباشد چه کند کس مقصود ز خورشید عتابست [و] حرارت ماهی که ستمکار نباشد چه کند کس باغی است جهان لیک پر از خار ملامت آن باغ که گلزار نباشد چه کند کس آن دل که به زلف صنم لاله عذاری چون تاب گرفتار نباشد چه کند کس رندی که پریشانی او ظاهر و پیدا از گوشهٔ دستار نباشد چه کند کس داریم ز هر گونه متاعی و در این شهر مردی که خریدار نباشد چه کند کس منظور سعیدا ز جهان روی بتان است در خلد که دیدار نباشد چه کند کس سعیدا یزدی