سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۱: خورشیدوشی در به دری را چه کند کس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشیدوشی در به دری را چه کند کس معشوق پریشان نظری را چه کند کس یک کس به جهان واقف اسرار ندیدیم این طایفهٔ بی خبری را چه کند کس چشم از دو جهان دوختن آسان بود اما از هر دو جهان پاک بری را چه کند کس شاید که توان داشت دل از ماه جبینان لیکن صنم مو کمری را چه کند کس در هند توان دین و دل خویش نگه داشت هندو بچهٔ لب شکری را چه کند کس گفتند به لیلی که میامیز به مجنون گفتا که بلی رنجبری را چه کند کس تکلیف به دل کرد سرشکم که بیا گفت همراهی این نوسفری را چه کند کس من مفلس و زر می طلبد یار سعیدا خود گوی چنین سیمبری را چه کند کس سعیدا یزدی