سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۵: به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز که کمان گر شکند تیر نگردد هرگز آن که دل بست به آن حلقهٔ گیسوی، دگر خون دل نوشد و دلگیر نگردد هرگز شب بی شام عشا تا سحرش یک سال است روز روزی به کفان دیگر نگردد هرگز آن که در فکر خم زلف بود مجنون است عاقلی از پی زنجیر نگردد هرگز غافل از بار گنه روی دگرگون نکند رنگ بر چهرهٔ تصویر نگردد هرگز به بناگوش تو می بس نتواند آمد صبح از خون شفق پیر نگردد هرگز شام تا صبح به یک آه رسا ساز که ماه بدر بی محنت شبگیر نگردد هرگز شعلهٔ عشق به پیری ننشیند از جا کاین حرارت به تباشیر نگردد هرگز زاهدا شیوهٔ گردون به ریا برپا نیست آسیا آب به تزویر نگردد هرگز رحم در سینهٔ آن شوخ نمی باشد هیچ آب در جوهر شمشیر نگردد هرگز طبعم از فهم سخن عجز پذیرا نشود از بریدن دم شمشیر نگردد هرگز دست در دامن تقدیر سعیدا زده ایم کار ما راست به تدبیر نگردد هرگز سعیدا یزدی