سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۳: چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر جنبش زلفش کند زخساره اش را [نیلفر] طوطی ما نطق خود را می تواند سبز کرد حرف شیرینش کند چوب قفس را نیشکر بوی گل از پا نیفتد گر فتد گل پیش پا هر نسیمی می شود بر نکهت گل بال و پر چون توان دیدن بلایی را که از اعجاز لطف خویش را پنهان تواند کرد در عین نظر از چنین بزمی نمی دانیم چون خواهیم رفت یار بی پروا جهان بدمست و یاران بی خبر در دل زندانیان را چون به تحریک آورد نالهٔ زنجیر هم در گوش ما دارد اثر ما نظربازیم از هر جا تماشا می کنیم نیست غم گر افکند آن طاق ابرو از نظر هست تا دل کی ز دست فکر می گردد خلاص می کشد هر دم گریبان بحر را موج دگر جوهر مردی در آن ساعت نمایان می شود چون کنند آیینه مردان روبرو با هم دگر ننگ و ناموسی نماند حرص چون آید به جوش آب از رو می رود در وقت گرما بیشتر نیست تا محشر سعیدا با شهیدانش خمار خورده اند از نیش خنجر باده های درد سر سعیدا یزدی