سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۹: دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا گنج روانی سوی این ویرانه می آید نمی دانم چه در دل دارد آن مستانه می آید دو عالم مدعی در پیش و پس جانانه می آید نمی دانم چرا آن آشنا بیگانه می آید تجلی طور را از رفتن موسی نمایان شد فزون گردد جلای شمع چون پروانه می آید مرا غفلت دوبالا می شود از وعظ بی معنی که خواب اکثر گران از گفتن افسانه می آید اگر در فکر توحیدی به دریای محبت شو که از این بحر دایم گوهر یکدانه می آید رجوع اهل عالم با سعیدا نیست از دانش که طفلان جمع می آیند چون دیوانه می آید سعیدا یزدی