سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۱: دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدم به چشم سر، که سکندر نشسته بود در چنگ انفعال دلش ریش و خسته بود آیینه اش ز پای ستوران نمود روی او دل مثال آینه ز آیینه شسته بود احوال ملک [و] حشمت دارا ز من بپرس جم بر زمین فتاده و جامش شکسته بود دیدم به نقش ساده بتی سجده می نمود دی زاهدی که نقش به دیوار بسته بود آخر به زلف یار سعیدا اسیر شد با آن که صید زیرک از دام جسته بود سعیدا یزدی