سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۸: زان زمانی که تن و روح روانم دادند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان زمانی که تن و روح روانم دادند دل سرگشته و چشم نگرانم دادند پشت خم گشتهٔ من گوشه نشین کرد مرا تیر همت بشکستند و کمانم دادند مقصدم را ز دو عالم به کناری بردند و آن گه آن خانهٔ مقصود نشانم دادند فکر آن تنگ دهان کرد چو مویم باریک تا بتان همچو کمر جا به میانم دادند فکر روشن تر از آیینهٔ جان بخشیدند غزل صاف تر از آب روانم دادند قسمت هر که سعیدا به رضایش کردند آنچه از روز ازل خواستم آنم دادند سعیدا یزدی