سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۰: دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می رقصد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می رقصد که عاقل وجد می آرد از او دیوانه می رقصد به جام باده هر دم دلنوازی ساز ای ساقی که تا مستش کنی دیوانه استادانه می رقصد چنان مستانه مرغان چمن پرواز می آرند که دام امروز در هر رهگذر با دانه می رقصد به دور دیگران افلاک دوران دگر دارد همین در دور ما دوران دون طفلانه می رقصد فلک از چرخ کی افتد زمین از پای ننشیند که در بزم جهان تا شیشه و پیمانه می رقصد نمی دانم که آدم در نهاد خود چه سر دارد که نه گردون سعیدا بر سر این دانه می رقصد سعیدا یزدی