سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۶۴: رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخش روزی که طعن رنگ با لعل بدخشان زد لبش هم حرف های سخت با یاقوت و مرجان زد چه بدمست است چم او در این میخانهٔ عالم که یک یک دوستان خویش را با تیر مژگان زد از آن روزی که قسام ازل قسمت ادا می کرد صلا رندان عالم را به حسن ماهرویان زد ز فکر و ذکر شیطان کرد غافل اهل عالم را چه شد یارب که این گم کرده طالع راه مایان زد ز تشریفی که نامش نسبتی با زلف او دارد سلیمان تخت و بخت خویش بر کوه ماران زد گرفت آوازهٔ کوس مخالف طینتان دیگر از آن روزی که گیتی نوبت شاه خراسان زد گلستان را سراسر دید پیراهن قبا کرده سعیدا هم به نیش خار چاکی بر گریبان زد سعیدا یزدی