سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۰: از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از یک نظر لطف که آن مهر لقا کرد چون [صبحدمی] هستی من رو به فنا کرد در صومعه بودم همهٔ عمر مقید نازم به خرابات که از قید رها کرد تفریق مزاج دل ما را نتوانست مردی که به حکمت شکر از شیر جدا کرد هر غنچه مرا شد به نظر صورت پیکان تا در دل من تیر غم عشق تو جا کرد تا عشق تو از هر دو جهان کرد خلاصم هر کس که مرا دید تو را خیر دعا کرد هر رنج و جفایی که رسد از دل داناست از حق مگذر آن که ندانست صفا کرد جز پیر مغان کس هنر خویش نپوشید هرگز به کسی گفت فلان عیب چرا کرد نی دوش که گلبانگ مرا راست نمی گفت آوازهٔ عشاق تو بی برگ و نوا کرد در خدمت میخانه به سر برد سعیدا کس را خبری نیست که او کار خدا کرد سعیدا یزدی