سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۹: گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه دورم ز نظر، کی نظر از من دارد نی من از او خبر و او خبر از من دارد جدول مظهر سرچشمهٔ هستی شده ام گرچه بحر است ولیکن گذر از من دارد هیچ بر مزرع اوقات نمی پردازم داد و فریاد از آن بحر و بر از من دارد خون خود وقف به مژگان سیاهی کردم گله دیگر ز چه رو نیشتر از من دارد؟ نفس سوخته ام تحفهٔ باد سحر است نافه خون در دل و چین مشک تر از من دارد رسم و آیین بد و نیک ز من پیدا شد روزگار این همه عیب و هنر از من دارد شب نکردم خبر از آمدن یار به کس آفتاب این گله را در به در از من دارد دم سردم اثر از کاهربا می گیرد نفس گرم مسیحا خطر از من دارد چرخ یک حلقه به گوشی ز اسیران من است گرچه در قید، خود او بیشتر از من دارد برد پی بر سر خم محتسب از مستی من شیشهٔ می دل پر چشم تر از من دارد بسکه بر درگه او جبههٔ خود مالیدم سر آن کوی دگر درد سر از من دارد گفتگوی غم او من به میان آوردم کوه، این بار گران در کمر از من دارد پای بر ماه، قدم بر سر خورشید نهد هر که یک ذره سعیدا خبر از من دارد سعیدا یزدی