سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۳۰: کسی ز سر میانش کجا خبر دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی ز سر میانش کجا خبر دارد به غیر بهله که دستی در آن کمر دارد اگرچه تا حرم وصل کعبه راه خوشی است ولی ز میکده عارف ره دگر دارد مرا بجز می هجران دگر نصیب مباد که عاقبت قدح وصل دردسر دارد شفا مجو ز مطول ز علم فقه ملاف که درس عشق معانی مختصر دارد به آب خضر و به قرص مسیح خنده زند هر آن کسی که لب خشم و چشم تر دارد حباب خانهٔ خود را به موج می سپرد کله به باد دهد آن که ترک سر دارد سکندر آینه دید و ندید عیبش را که از برای چه اندوه بحر و بر دارد ز قبله رو به قفا کرده سجده می آرد کسی که گوشهٔ محراب در نظر دارد ز بحر و بر گذرد دل ز جام جم گیرد کسی که آینهٔ صاف در نظر دارد ز دست عقل سعیدا به باده برد پناه که او به قول نبی از بلا خطر دارد سعیدا یزدی