سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۷: زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان بستهٔ ما صوت بی صدا دارد لب خموش به دل حرف آشنا دارد به سعی هر که ابوجهل نفس کرده به چاه قسم به عمرهٔ او کعبه اش صفا دارد مه و ستاره و خورشید این غلط حرفی است فلک ز گردش ایام داغ ها دارد چرا چو چرخ فلک زلف سرکشی نکند که آفتاب و مه و زهره و سها دارد اگر به کعبه رود دل اگر به قدس خلیل محبت نجف و شوق کربلا دارد نشان قامت آن شوخ می دهد دل را از آن به مصرع برجسته سرو جا دارد در انتظار خدنگ تو صید رم کرده دویده می رود و چشم بر قفا دارد دلی که یافت سعیدا پناه در خم زلف چه غم ز سایهٔ بال [و] پر هما دارد سعیدا یزدی