سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۶: نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می بارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه خوی از جبههٔ آن دلبر مغرور می بارد به چشم من ز روی آفتابش نور می بارد ندارم در نظر گر بحر شور غم چرا دایم ز چشم گوهرافشان من آب شور می بارد؟ نم تردامنی سرسبز خواهد کرد خاکم را چه شد گر ابر رحمت بر سر مغفور می بارد ز مستی تاک می پیچد به خود سر می کشد هر سو که کیفیت مدام از دانهٔ انگور می بارد اگرچه سنگ و چوب از هر طرف بر دار می آید ولی از عشق، نصرت بر سر منصور می بارد سعیدا روی خشکی تا ابد زخمم نمی بیند که از هر چشمهٔ داغم نم ناصور می بارد سعیدا یزدی