سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۱: شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مراد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شیخ گر از سنت و فرضانه می یابد مراد پیر ما از شیشه و پیمانه می یابد مراد هر کجا حسن گلوسوزی است با کام من است شمع چون روشن شود پروانه می یابد مراد مفلسان از سایهٔ بال هما مستغنیند جغد ما از گوشهٔ ویرانه می یابد مراد زاهدا میخانه چون خلوت سرایت خاص نیست دایم این جا محرم و بیگانه می یابد مراد بت پرستان کام از بت یافتند ای دلبران آخر از سنگ شما دیوانه می یابد مراد رند از می، عاشق از وی، زاهد از تقوای خشک از بتی هر کس در این بتخانه می یابد مراد از می بی دانه کام خود سعیدا تازه کرد غیر تا از سبحهٔ صددانه می یابد مراد سعیدا یزدی