سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۳: چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو دید جسم مرا جای آرمیدن، روح نیارمید در این جسم از تپیدن، روح غبار کوی تو دانست جسم را ورنه نداشت طاقت این مشت گل کشیدن، روح قبول جسم نمی کرد اگر که می دانست شراب موت در آخر نفس چشیدن روح هزار مرتبه در گوش من گرفته قرار برای یک سخن از لعل او شنیدن روح به هیچ باب دگر رام کس نمی گردد نهاد چون دل خود بر سر رمیدن روح چها که دیده نگردیده است در چشمم برای یک نظر از دور بر تو دیدن روح علاج نیست که تن پا دراز خواهد کرد ز جسم چون کند آهنگ سرکشیدن روح دمید خط چو سعیدا به گرد عارض یار ز جسم کرد خیال برون دمیدن روح سعیدا یزدی