سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۱: هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز ندیده ام گرهی بر جبین صبح دارم نیازها به رخ نازنین صبح شد آفتاب داغ نمایان به هر دو کون دست نسیم شب چو شکست آستین صبح نبود عجب چو غنچه اگر پاشم از نسیم دارم دمی چو بوی گل آن هم رهین صبح بر آفتاب روی تو از حلقه های زلف گویا که می چکد عرق یاسمین صبح تا دید خویش را ز خجالت به باد رفت آیینه ای است زنگی شب را جبین صبح آیین صبح و مشرب او روز روشن است کافر اگر نیاورد ایمان به دین صبح تا شد عیان گشادگی جبهه ات به خلق در دور حسن روی تو مهر است کین صبح بردار آستین بنما داغ خویش را روشن شود جهان ز گل آتشین صبح حرف درست گویمت ای دل ز طول عمر از کوتهی نخورده شکست آستین صبح چون شیشهٔ می است ظهور و بطون ما نبود جدا ز هم دل صبح و جبین صبح از فکر آبدار سعیدا چو آفتاب گل ها شکفته از غزلم در زمین صبح سعیدا یزدی