سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۲: مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست که با جفا و وفا از تو امتحانی نیست بجز مشاهدهٔ آن جمالبی کم و کیف در آن جهان که منم ماه و آسمانی نیست شهید عشق تو را بهتر از دم شمشیر میان معرکه امروز ترجمانی نیست کم است از قدح خشک و کاسهٔ تنبور هر آن سری که در او شورش و فغانی نیست همای روح شود صید آن چنان جسمی که در شکنجهٔ یک مشت استخوانی نیست قسم به شیشه و پیمانه بینوایان را که به ز پیر خرابات مهربانی نیست من از ته دل و جان عندلیب آن با غم که در قفای بهاران او خزانی نیست هر آن که سر ز دو عالم کشیده می بینم که جز در تو پناهی ز آستانی نیست ز گفتگو چه کند غنچه لال اگر نشود که در ادای سخن های دل زبانی نیست خوش است حال سعیدا به یمن همت عشق که در تدارک برگی و آشیانی نیست سعیدا یزدی