سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۰: لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لامکانی تو و امکان تو بی چیزی نیست نهی در عالم فرمان تو بی چیزی نیست از گریبان جهان سر به درآورده مرا دست در گوشهٔ دامان تو بی چیزی نیست صد هزاران به تمنای تو چون اسماعیل واله و کشته و حیران تو بی چیزی نیست روبرو با دل مجروح ستمدیدهٔ ما حلقهٔ زلف پریشان تو بی چیزی نیست در گلو اشک گره گشته و خون می گریم نالهٔ زار ز هجران تو بی چیزی نیست نمکی ریخته گویا به دلت از شورم گریه ام زان لب خندان تو بی چیزی نیست خودنمایی است مگر قصد تو با خلق جهان که چو گل چاک گریبان تو بی چیزی نیست خورده ای تیغ نگاهی مگر از دست کسی که به دل زخم نمایان تو بی چیزی نیست ای سعیدا لب شیرینِ که داری به خیال طوطی طبع غزلخوان تو بی چیزی نیست سعیدا یزدی