سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۵: شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نیست درگاه تو جایی است که گنجایش جا نیست آتش که درون کار کند شعله ندارد آن را که دلش سوخته انگشت نما نیست تا یک نظر از رهگذر دیده درآید یک رهگذری نیست که صد دیده ورانیست دست کرمت بسته ره و رسم طلب را در شهر و دیاری که تویی نام گدا نیست هر سو که دلم رفت رهی بود به کویت این طرفه که تا کوی تو یک راهنما نیست بی درد به آخر نرسد مرحلهٔ شمع ماند به ره آن دل که در او آه رسا نیست از باطن کس حرف زدن شرک خفی دان کز سر دل آگاه کسی غیر خدا نیست بر عاشق بیچاره ستم این همه یارب در مذهب معشوق مگر روز جزا نیست؟ از ماست سعیدا که خطاها شده پیدا ورنه ز قلم آنچه به ما رفت خطا نیست سعیدا یزدی