سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۱: گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجیری است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه زلفت به میان بسته به یک زنجیری است در میان من و دیدار تو یک شبگیری است این نه شمس است که هر روز تکاپو دارد بلکه بگریخته از دست فنا نخجیری است نقش دیبا نه پی زیب قبا بافته اند بلکه هر نقش در او پنچهٔ دامنگیری است طرفه جایی است جهان هر که در او می آید تا در او هست پی کار و پی تدبیری است چنگ در دامن شام و سحر و صبح بزن منتظر باش که در هر نفسی تأثیر است هر چه در مدح قدش گفته شود کوتاه است سرو از ترکش آن سخت کمان یک تیری است دو قدم در پی یک مرد خدا راست نرفت نفس اماره سعیدا چه عجب بی پیری است سعیدا یزدی