سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۰: آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتاب از نفس صبح قیامت اثری است آتش از گرمی روزش خبر معتبری است زلف، مخصوص رخ موی میانان باشد سنبلی هست درآویخته هر جا کمری است همچو الماس دم تیشهٔ او کارگر است تا به فرهاد جگر خسته ز شیرین نظری است گرچه صوفیه ندارند به کف هیچ هنر عیب پوشیدن این فرقه عجایب هنری است خدمت پیر مغان ساز که بی منت پا تا به سرمنزل مقصود چه خوش راهبری است توشه خوناب جگر، یار و مصاحب غم و درد طرفه راهی است ره عشق عجایب سفری است گذر از جان و سعیدا قدمی پیش گذار بی تکلف که سر کوی بتان خوش گذری است سعیدا یزدی