سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: آن آفرین جهان که نگهدار عالم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن آفرین جهان که نگهدار عالم است هر دلبر زمانه هم اغیار عالم است چشمی که وا ز کثرت غفلت نمی شود تا روز حشر دیدهٔ پندار عالم است نازم به آن بتی که به هر پا گذاشتن صد گام پیش از پی آزار عالم است در قید ماست عالم و ما حظ نمی کنیم ای وای بر کسی که گرفتار عالم است هر ذره ای ز مهر رخش رقص می کند کافر بود کسی که در انکار عالم است گردون، متاع کینه فروشد به مشتری روزی که مهر بر سر بازار عالم است چشم گدا به این همه تنگی و خیرگی سیری ندیده، سیر ز دیدار عالم است منت ز آب و گل نکشد دل چو شد خراب کاین خانه بی نیاز ز معمار عالم است در آفتاب حشر سعیدا چه می کند آن کس که سایه پرور دیوار عالم است؟ سعیدا یزدی