سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۷۷: هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است ز دام جستهٔ تسبیح و قید زنار است چرا به سر نزند لاله را که آن داغی میان سوختگان عاشق وفادار است جهان به خانهٔ تاریک و تنگ می ماند که هر طرف بروی پیش روی دیوار است اگر چه خاتم دل ها به نام اوست چه سود؟ که چون نگین سلیمان به دست اغیار است چرا تو سر مرا فاش می کنی ای شیخ؟ مگر تو بندهٔ آن نیستی که ستار است؟ فدای او نکنم روح را که چیزی نیست وگرنه دادن جان پیش من نه دشوار است هوای داغ سعیدا به سر از آن دارم که لاله بر سر شوریده زیب دستار است سعیدا یزدی