سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۷۱: باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست آسمان در حرکت از اثر یک جام است دور برپاست اگر شیشه و پیمانه بجاست بسته در هر خم مویش دل و جانی است به زور هر شکنجی که بر آن زلف دهد شانه بجاست شاهباز از پرش افتاد و نشیمن شد خاک جغد پر ریخته را گوشهٔ ویرانه بجاست یار آن است که با غیر نگیرد آرام تکیهٔ شمع به بال و پر پروانه بجاست شیشهٔ توبه ز یک قطرهٔ می آب شود عهد ها می شکند تا می و میخانه بجاست سنبلت گشت سمن، سیر گل از یاد نرفت عقلت آمد به سر و غفلت طفلانه بجاست همه اعضای سعیدا هدف این معنی است سنگ طفلان نه همین بر سر دیوانه بجاست سعیدا یزدی