سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰: در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در میان ما و او شد حسن بی پروا نقاب تابش خورشید بر خورشید شد پیدا نقاب روز محشر روی او از هیچ کس پوشیده نیست می شود خجلت به چشم عاصیان فردا نقاب آسمان در فکر دیدارش سراپا دیده شد تا مبادا افکند از روی مه سیما نقاب خوشتر از دل نیست جای ذکر جانان هوش دار دختر رز را نباشد بهتر از مینا نقاب تا نپوشی چشم از جان، گوهرت ناید به دست دیدن او را به ما شد دیدهٔ بینا نقاب وسمه ننگ است ابروش را سرمه عار دیده اش دلبری را بسته از رنگ حنا بر پا نقاب اشک ما اکثر حجاب دیدهٔ ما می شود همچو موج بحر گاهی بر رخ دریا نقاب مبدأ درمان و درد خویش می دانیم کیست حکمت حق را نباشد بوعلی سینا نقاب عارف از آگاهی دایم سعیدا عارف است یا غیر دوست باشد بر دل دانا نقاب سعیدا یزدی