سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰: ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای خیره چو نرگس ز جمال تو نظرها چون غنچه پر از خون ز خیال تو جگرها بس سنگدلانی که در این راه ز دوری چون کوه گرفتند به هر گوشه کمرها ایام جوانی است مرادی طلب از حق در نالهٔ پیش از دم صبح است اثرها نی حرف زدی با کس و نی حرف شنیدی ای از تو به هر کوچه و بازار خبرها تا آب رخی گوهر مقصود نریزد کردند بسان صدف سینه سپرها از بسکه ز هر سو به رهت منتظرانند راه نظری نیست در این راه گذرها هشدار، زبان را سخن عشق نسوزد در باطن این نکته نهان است شررها تاب سخنی سخت ندارد دل نازک بر شیشهٔ نازک بود از باد خطرها آن را که خدا خواست به دنیا ندهد دل بر گردن خر بسته نمودند گهرها کس نیست که داغی ز تو بر سینه ندارد دادند ز خورشید به هر ذره شررها هر چیز سعیدا که در او فایده ای بود دادیم به اغیار گرفتیم ضررها سعیدا یزدی