سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸: بی رمز درد، کس نشود آشنای ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی رمز درد، کس نشود آشنای ما خالی ز ناله نیست نی بوریای ما ماییم هر چه هست نماییم هر چه هست از ما پر است عالم و خالی است جای ما با سنگ طینتان چه کند نرمی زبان با دل شکسته کار کند مومیای ما دست طمع ز دامن دوران بریده ایم کفش زمانه راست نیامد به پای ما خود را به تیر آه غریبان سپر مکن خم شد کمان چرخ به زور دعای ما عمری است در مقام رضا ایستاده ایم هرگز ناوفتاده ز پا این عصای ما ما گردباد وادی حیرانی خودیم جز آه ما نگشته کسی گرد وای ما هرگز نداده دولت دیدار رو مگر از پا فتاده سایهٔ بال همای ما؟ بلبل به باد داد هر آن برگ گل که داشت بشنود تا نوای دل بینوای ما گر شمع من تو باشی و پروانه ات منم روز جزا وصال تو باشد جزای ما انگشت خود گزید سعیدا چو ماه نو تا دید ضعف طالع نشو و نمای ما سعیدا یزدی