سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷: ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما آن است بیشتر سبب افتخار ما داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش در یک چمن نشسته خزان و بهار ما از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار ز این بیشتر چه کار کند اختیار ما؟ داریم غربت و الم هجر و شکر و صبر درمان درد یار بود در دیار ما دریای اضطراب اگر نیستیم چون ننشست هیچ سروقدی در کنار ما؟ در عالم مثال چو ماه است و آفتاب با قدرتش معاملهٔ اقتدار ما دست طلب به مذهب ما بسکه نارواست دایم کج است پنجهٔ برگ چنار ما شهباز اوج همت ما زاغ گیر نیست دنیا به خط و خال نگردد شکار ما پروانه سر به زانوی حیرت نهد سعیدا روشن اگر کنند چراغ مزار ما سعیدا یزدی