سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶: شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما رنگ پریده می شکند آب و تاب ما پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید خوش توبه ها شکست ز بوی شراب ما پیوسته سر دهد به هوای نگاه او با بحر اتحاد ندارد حباب ما حشر از میانه نامهٔ ما را برون فکند شد جمع، خاطر از گنه بی حساب ما ما عاشقیم هر که به تقلید دم زند باشد گناه در پی امر صواب ما آن شعله خو مزاج ندانم چه می کند آتش فکنده در جگر دل کباب ما از خط دور عارض و از حلقه های زلف بر ماه بسته است کمر، آفتاب ما کوتاه سیر، عمر سعیدا و راه دور بیهوده نیست در پی جانان شتاب ما نیست دل مأیوس دارد در پی خود روز، شب صبح نومیدی دمد هر چند آه سرد ما چنگ خود ای زهره با خورشید پرداز و برو دوست کی دارد طرب را جان غم پرورد ما؟ از خیال ما سعیدا فیض می بارد به خاک کم نمی گردد به زیرش گنج بادآورد ما سعیدا یزدی