سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰: انگشت تعرض نرسیده سخنم را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
انگشت تعرض نرسیده سخنم را آسیب خزان راه ندیده چمنم را از بسکه لطیف است مرا ذایقه در کام چون زهر کند حرف مکرر دهنم را ای شیخ نگه دار ز هم صحبتی ام دل چون خلوت خود شهره مکن انجمنم را دانی که چو من گور به آتش زده ای نیست گر باز کنی و بشکافی کفنم را حرف می و معشوق ز من عقل رباید زنار بود هر خم مو برهمنم را از بسکه چو گل چاک زدم خرقهٔ تجرید دامان و گریبان نبود پیرهنم را عضوم همه پرخار چو ماهی بود اما هرگز نخلد خار تعلق بدنم را بیگانه ندارد خبر از رجعت عشاق جز اهل وطن راه ندیده وطنم را شیرینی حرف است سعیدا که زبانم بیرون نگذارد که برآید سخنم را سعیدا یزدی