سعیدا یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۶: گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را چو گردباد به خود ای نفس، چه می پیچی؟ چو آب برد لب خشک و چشم تر ما را چه طالع است که هر گاه چون نگاه به غیر فکند تا نظر، افکند از نظر ما را کمال بی هنری انتهای بی عیبی است که خلق، عیب نسازند جز هنر ما را علاج غفلت ما را که می تواند کرد که مونس رگ خواب است نیشتر ما را چه غوطه ها که به یک قطره خون دل نزدیم که تا گمان نکند غیر، بی جگر ما را حرارت دل بی تاب و آتش شوقش فکنده است چو خورشید در به در ما را ز خط و خال گناه است حسن روی ثواب که نفع نیست ز سودای بی ضرر ما را چه زندگی است سعیدا که از نظر چون عمر گذشت یار و نیاورد در نظر ما را سعیدا یزدی