آذر بیگدلی
حکایت ها
شمارهٔ ۳: کشاورزی از هر طرف دشت کاو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کشاورزی از هر طرف دشت کاو عیان گنج گاوانش از پای گاو پی دانه کشتن زمین می شکافت که گنجوری از خاک امین تر نیافت بآن کشته دادی از آن رود آب بزنگار تو ریختن سیم ناب بر آن سبزه کامد زبر جد نشان تو گفتی که شد خضر دامن کشان نگشته همان دانه از کاه دور نبرده ز خرمن همان دانه مور خداوند خرمن ز بخل ای شگفت مگر خوشه از خوشه چین وا گرفت؟! کشید از جگر خوشه چین آه گرم دل آهنین فلک کرد نرم بناگاه برق آتشی بر فروخت که این کشته را، از تر و خشک، سوخت هم از خاک جوشید آبی سیاه هم از کشته بر کهکشان رفت کاه شد ابروی داس فلک پر ز چین نه خوشه بجا ماند و نه خوشه چین از آن دانه کز خرمن سوخته بجا ماند چون گنج اندوخته رهیدند بیمایه موران ز رنج چو محتاج کش پا فرو شد بگنج! آذر بیگدلی