آذر بیگدلی
قطعه ها
شمارهٔ ۵۷ - و له قطعه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اصفهان، مصر بود و شد کوفه؛ ای که سر خیل کنیه ور زانی کس بظلمت رضانه، گر نبود؛ مادرش زانیه، پدر زانی بر سر خلق، دل نلرزیدت دلشان گوی کز چه لرزانی؟! دادی ایمان بهای نان، جان نیز من دهم زر، که بیخبر زانی پاره ی نان خوریم هر دو، ولی بگرانی تو، من به ارزانی بمن آن پاره نان گوارا باد بتو این حرص و آز ارزانی داشتم ز اهل آن دیار شگفت خوانددهقان پیر برزانی زاد مردی نزاده مادر دهر گویی این پیره زن، پسر زا، نی ترکیب بندها و ترجیع بندها آذر بیگدلی