آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۹: نهی چو نام سگ خود، بمن مرا طلبی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهی چو نام سگ خود، بمن مرا طلبی نهم بپای سگت سر، بعذر بی ادبی وگرنه خون کنمش، گر بود دلت از سنگ؛ بناله ی سحری و، بآه نیمه شبی بخنده چون گذری از برم، مشو غافل ز اشک گوشه ی چشمی و آه زیر لبی عجب مدان که غلام ایاز شد محمود بود ز بازی عشق این کمینه بوالعجبی کند ز شیره ی عناب لب، دهان شیرین کسی که تلخ شدش کام از می عنبی بغیر من، که از آن لب شنیده ام دشنام که تلخکام شود از حلاوت رطبی؟! چگونه درد خود آذر بیار خود گویم؟! حدیث او همه ترکی و، حرف من عربی! آذر بیگدلی