آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۸: جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود؟ نه!
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود؟ نه! خون غریبان ریختی، دستت به خون آلود؟ نه! هر کس میان گفتگو، شد درد خود را چاره جو؛ منهم غم خود پیش او، میگویم، اما زود، نه! سهل است، ای نامهربان، با ما نباشی سرگران؛ در دوستی ما زیان، در خصمی ما، سود نه! گر ریختی ای نازنین، خون مرا از تیغ کین از دوستان اکنون ببین، یک کس ز تو خشنود نه! صد جرم از دشمن فزون، دیدی شدت از دل برون او را که خواهی ریخت خون، جرمیش خواهد بود؟نه! در حشر، چون خواری کشان، خواهند داد از مهوشان امروز آذر را نشان، جز چشم خون آلود نه! آذر بیگدلی