آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۵: بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدو زلف تو که یکسر دل مبتلا نشسته همه حیرتم که آیا دل من کجا نشسته؟! بهمین امید، هر شب بره تو می نشینم؛ که تو بیوفا بپرسی که دگر چرا نشسته؟! چکنم ز رشک یا رب، چو بروز حشر بینم که هزار کشته آنجا، پی خونبها نشسته شب و شاهد و چغانه، من و باده ی مغانه تو ببین که نقش طالع، چه بمدعا نشسته بچمن گلی ندیدم، که جدا ز خار باشد عجب است اینکه آذر ز گلشن جدا نشسته؟! آذر بیگدلی