آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۵: شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛ روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم! سرتاسر این بادیه را گشتم و، یک صید از دام غم عشق تو آزاد ندیدم! جز روی تو، کز آه برافروخت شب وصل شمعی که فروزان شود از باد ندیدم خسرو ز جهان میشد و میگفت که سودی جز قتل خود، از کشتن فرهاد ندیدم! فریاد که تا کشور حسن تو شد آباد یک دل که توان گفتنش آباد ندیدم آذر همه ی عمر، بشاگردی مشتاق شادم، که به استادیش استاد ندیدم آذر بیگدلی