آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۹۴: دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوشم، به اهل بزم سر گفتگو نبود من در خمار بودم و، می در سبو نبود پرسید: در دل تو ندانم چه آرزوست؟! غافل که در دلم بجز این آرزو نبود! جرم سگ تو نیست، گرت شب نبرد خواب او را مکش، که ناله ی من بود، ازو نبود! دوش آمدم که پای تو بوسم، ز بیم غیر راهی بخلوت توام از هیچ سو نبود میخوردم از فراق تو خون دوش وقت مرگ یعنی که بیتو آب خوشم در گلو نبود قاصد بگو: ز دوریت آذر سپرد جان ور گوید: از منش گله یی بود، گو نبود! آذر بیگدلی