آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۹۱: کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی کز رشک نتواند که روزی با منت بیند چه خواهد کرد اگر شب دست من در گردنت بیند؟! شهید عشق، وقتی دامنت گیرد، که در محشر نشانی جز نشان خون خود بر دامنت بیند چه میپرسی زمن، کز دوست ای همدم چها دیدی؟! الهی آنچه من از دوست دیدم، دشمنت بیند! ندارد دیده هر دم تاب دیدارت، مگر گاهی چو ماه از گوشه ی بام و، چو مهر از روزنت بیند! به تن پیراهن صبرم قبا شد، دیده ام تا کی چو گل با هر خس و خاری بیک پیراهنت بیند؟! هزارت بلبل خوش نغمه هست و، آذر از غیرت نمیخواهد بجز خود بلبلی در گلشنت بیند آذر بیگدلی