آذر بیگدلی
غزل ها
شمارهٔ ۷۸: ستمکشان تو، از شکوه لب چنان بستند؛
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ستمکشان تو، از شکوه لب چنان بستند؛ که از شکایت اغیار هم زبان بستند گمان بصبر رقیبان مبر، اگر بینی زبان ز شکوه دو روزی به امتحان بستند بترس ز آه شهیدان، نه ساکنان سپهر گشاده دست تو درهای آسمان بستند ز من مرنج، دو روزی بباغ اگر نایم پرم بکنج قفس ای هم آشیان بستند ز باغ عشق، نبردم بری ز پرورشت؛ نبسته دسته گلی، دست باغبان بستند چه شکوه سرکنم از دلبران؟ همان گیرم بوعده های دروغم دگر زبان بستند! به مصر رفت ز کنعان هزار کس آذر که گاه آمدنش، راه کاروان بستند آذر بیگدلی