اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۸: هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر جلوه که در دیده ما کرده سلامی هر ناله که از خاطر ما رفته پیامی بی گمشدگی رهبر آشفته دماغان ای کثرت وحدت بنگویی که کدامی در هر قدمم شوق به صحرای دگر بود در وادی مقصد نه مقیمی نه مقامی بادا نمک حیرت جاوید حلالم در چهره چه زیبایی و در قد چه تمامی رفتم ز خود اما تو نرفتی ز خیالم غمهای تو افکنده به سودای دوامی آتشکده ها شبنم افسردگیم نیست چون من نتوان یافت به صد میکده خامی مژگان به دلم چون رقم گریه نویسد با خم چه کند حوصله گمشده نامی این قافله شرمندگی خضر چه داند هر گمشده پیدایی و هر مرحله گامی بیچاره اسیر تو که دیده است در این باغ هر گردی و مردی و نسیمی و مشامی اسیر شهرستانی