اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۳: دل را چگونه منع محبت کند کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل را چگونه منع محبت کند کسی گیرم که بشنود چه نصیحت کند کسی مستی ز باده خنده ز گل خرمی ز باغ در زیر آسمان چه فراغت کند کسی گشتم غبار و از سر کویش نمی روم دیگر چه خاک بر سر طاقت کند کسی ما خود کمر به دشمنی خویش بسته ایم در حق ما دگر چه مروت کند کسی این زندگی کرایه مردن نمی کند بهر کدام عمر وصیت کند کسی گیرم که مهد امن و امان گشته روزگار کو گوشه ای که خواب فراغت کند کسی با شکوه ساختم که مبادا نهان ز من شکرتو در لباس شکایت کند کسی غمگین مباش اسیر که هر چند تیره است شام تو را چو صبح سعادت کند کسی اسیر شهرستانی