اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۲۳: گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر به محشر لطف ساقی عذرخواه آید برون کو دلی کز عهده شرم گناه آید برون دیده ام خوابی که تعبیرش سراسر حیرت است تا کجا با جلوه محشر پناه آید برون پرسش دیوانم از جوش گناهان دور باد دوزخ آن روزی که عاشق بی گناه آید برون گریه می کردم چه دانستم که صیاد مرا سبزه محشر ز خاک صیدگاه آید برون خنده بر خاکستر حسرت شرار ما مزن آنقدر بنشین که آن مژگان سیاه آید برون می تپد در خون خود از خجلت قاتل اسیر کرده صید تقصیر و ترسد بی گناه آید برون اسیر شهرستانی