اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۲۰: چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوان من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو اخگر شعله پرورد است مغز استخوان من چه منتها که دارد گرمی عشقت به جان من در آتش گر نباشم سوختن بیکار می ماند چراغ شعله روشن می شود از دودمان من چه سازم با هجوم آرزو کز بیم خوی او محبت هم نگردد قاصد راز نهان من امید آشنایی از وفا بیگانه ای دارم کز استغنا خیالش هم نگردد همزبان من چرا قدر اسیر خود نداند چین ابرویش که عمری کرده از تیغ تغافل امتحان من اسیر شهرستانی