اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۱۷: بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهار سوختن بخشیده سامانی به داغ من که هر سو شعله ای گلدسته می بندد ز باغ من عجب رسواییی سر در پی گمنامیم دارد شود هر نقش پا آیینه راه سراغ من صبا بیگانه بود از رنگ و بوی گلشن هستی که همچون غنچه پر گشت از نسیم گل دماغ من شب هجران چنان در کلبه ام دود ستم پیچد که چشم گریه آلود است پنداری چراغ من دلم در سینه ذوق مشرب دیوانگی دارد نفس را می کشد در حلقه زنجیر داغ من اسیر از تاب روی کیست امشب خانه ام روشن که گردد صبح چون پروانه برگرد چراغ من اسیر شهرستانی